مدتی بود نمی توانستم به نت بیام و بنویسم... این هم خودش ناشی از مسایلی بود که پر از نکته است و شاید انشاء الله بعداً نکته هایش را اینجا نوشتم. از این به بعد سعی می کنم بیشتر به اینجا سر بزنم. البته همه کارها به دست خداست. انگیزه ام هم این است که شاید یک زمانی برخی مطالب به درد کسی بخورد...
این قطعی های برق حتی در روز عید قربان هم ما را رها نمی کنند! امروز دو بار برق رفت و من به فکر افتادم که لامپ ذخیره برقی را که داریم ، تعمیر کنم تا شاید قابل استفاده بشود... پیچهای درپوش آن را باز کردم و کارم را انجام دادم و بعد که خواستم درپوش راببندم ، هر چه گشتم اثری از پیچها نبود! من که اصلاً از جایم تکان نخورده بودم. یادم هست که موقع باز کردنشان آنها را با احتیاط روی زیلو گذاشته بودم... تا شعاع دو متری همه جا را هم خوب نگاه کردم و هم دست کشیدم، نه. خبری از پیچها نبود. از بچگی یادم بود که وقتی چیزی گم می شد ، بزرگترها می گفتند صلوات بفرستید تا پیدا بشود ( اینهم از آن سنت های حسنه ای است که امروزه یا فراموش شده یا در حال فراموش شدن است). خودم هم در دعای جوشن کبیر دیده بودم که یکی از نامهای خداوند ، « یا رادّ ما قد فات » است. یعنی: « ای برگرداننده آن چیزی که از دست رفته است ». خلاصه سه چهارتا صلوات فرستادم و خداوند را چند بار با همین نام مبارکش صدا زدم و باز با دقت گشتم ولی هیچ اتفاقی نیفتاد.
دیگر نا امید شدم. با خودم گفتم: ولش کن. بالاخره روزی پیدا می شود. درپوش لامپ ذخیره برق را همینجوری سر جایش گذاشتم و آن را به برق زدم.
چند ساعت بعد که نماز مغرب را خوانده بودم و برخی کارهای دیگر را هم انجام داده بودم ، موقع حرکت کردن در اتاق ، پایم به چیز کوچکی خورد. با خود گفتم شاید پیچها باشند. چند قدم مسیر را برگشتم. یک دانه ( تخم ) میوه روی زیلو بود که از قبل هم میدانستم که آنجاست. با خودم گفتم: همین دانه به پایم خورده ، پیچها نبوده اند. ولی بعد گفتم: بگذار کمی دیگر هم بگردم. دوباره شروع به گشتن کردم و شاید نیم دقیقه هم نگذشت که هر دو پیچ را کنار هم پیدا کردم! در همان محدوده ای بودند که چند ساعت قبل همه اش را گشته بودم!
1- استجابت دعا ، لازمه اش این نیست که فوراً شما به هدفتان برسید. استجابت دعا یعنی اینکه شما به هدفتان می رسید اما کی؟ معلوم نیست. دیر و زود دارد.
در جایی خواندم که حضرت موسی (ع) دعا کرد که: خدایا! فرعون را نابود کن. خداوند هم بلافاصله پیام داد که خواسته شما را پذیرفتم و دعای شما را مستجاب کردم. اما فاصله بین لحظه غرق شدن فرعون در رود نیل تا دعای حضرت موسی ، سی سال بود!
2- ما هم نباید عجله کنیم و هم نباید نا امید شویم. واقعیتی که وجود دارد این است که ما علممان کم است. نمیدانیم که تقدیر خداوند و حکمت کارهای او چیست. به همین خاطر است که عجله می کنیم و صبر نداریم و اگر هم در مدت کوتاه به هدفمان نرسیدیم ، از خدا و دعا کردن و دین و خلاصه همه چیز ناامید می شویم. و چه بسا نیک رفتاری ( تقوا ) را رها کنیم و هر رفتار ناشایستی ( گناه ) از ما سر بزند! در حالی که شاید تقدیر خداوند این باشد که چیزی را که می خواهیم ، به ما بدهد ولی در آینده ، نه حالا. شاید این فاصله زمانی ، خیلی خیرات و برکات داشته باشد.
فیلم یوسف پیامبر را حتماً می بینید. ساقی فرعون تا هفت سال فراموش کرد که به قولش عمل کند و شفاعت یوسف را بکند و این به این دلیل بود که خداوند می خواست حضرت یوسف به خاطر امیدواری و توسل به غیر خدا ( که البته عمدی هم نبود و بر اثر فراموشی بود ) توبیخ بشود و پاک شود. اما علاوه بر پاک شدن او، خیرات دیگری هم برایش داشت:
- در این مدت هفت سال ، حضرت یوسف روی همزندانی هایش کار کرد و همه آنها هدایت شدند ؛
- همه آنها در این مدت و در این شرایط سخت زندان رفتارهایی از حضرت یوسف دیدند که خیلی خوب او را شناختند ؛
- بر اثر دو عامل بالا ، همه همزندانی هایش یاران خوبی برای حضرت یوسف در امر تبلیغ یکتا پرستی شدند.
اگر یوسف این مدت در زندان نمی ماند ، هم این همه افراد هدایت نمی شدند و هم خود حضرت یوسف ، تنها می ماند و یار و یاوری نداشت که بعداً او را در نشر یکتا پرستی یاری کنند و هم خودش بین مردم خوب شناخته نمی شد.
هر مشکلی را می توان یک جور « زندان » فرض کرد. یعنی کلمه « زندان » را می توان استعاره برای هر یک از مشکلات و نابسامانی های زندگی در نظر گرفت و هدایت افراد و شناخته شدن بین مردم و پیدا کردن این همه یار و یاور را استعاره برای هر امر خیر. می بینیم که هر مشکلی ، هر چند هم زیاد طول بکشد ، نهایتاً خیلی خیر و برکت در آن هست. البته مشروط به اینکه ما هم یوسف گونه وظیفه خودمان را بدانیم و به آن خوب عمل کنیم و صبر پیشه کنیم و بی تابی نکنیم و از توجه به خداوند و نیک رفتاری ( تقوا ) دست نکشیم.
اخیراً به طور مکررشاهد قطع برق هستیم.شاید شما هم تا حالا تجربه قطع شدن برق در شب را داشته اید. در آن تاریکی تقریباً مطلق ، آدم احساس خاصی دارد:
ندیدن محیط اطراف ، باعث می شود نتوانیم چند قدم راه برویم و مرتب به در و دیوار و اشیاء اطراف برخورد کنیم.حتی برای یک کار ساده مثل خوردن یک لیوان آب ، نمی توانیم به راحتی به آشپزخانه برویم...
یا ساده تر از آن ، حتی اگر دست خودمان را جلوی صورتمان بگیریم ، نمیتوانیم آن را ببینیم .
تا حدی که برای جلوگیری از بروز هر گونه خطری ، باید حرکت خود را بسیار محدود کنیم یا یک گوشه ای بی حرکت بنشینیم تا نه ما با کسی یا چیزی برخورد کنیم و نه کسی با ما تصادم نماید.
اگر خوب دقت کنیم ، می بینیم با وجودی که تجربه سالهای طولانی زندگی کردن در این خانه و اتاقهای آن را داریم ، ولی وقتی تاریکی پیش می آید ( یا بهتر بگویم: وقتی نور را از دست می دهیم ) ، نمی توانیم با تصویر ذهنی خودمان از محیط اطراف ، راهمان را پیدا کنیم.اما در همین شرایط ، اگر حتی یک کبریت روشن کنیم ، تا حد زیادی این مشکل برطرف می شود.
این مسأله نشان میدهد که ما برای « حرکت کردن » در فضای اطراف ، نمی توانیم روی حدسیات ذهنی خودمان حساب کنیم . چون گمانه زنی های ذهنی ما درباره وضعیت محیط اطرافمان ، به حدی نادرست یا غیر دقیق است که عملاً کارآیی ندارد و به درد نمی خورد و ما برای درک « جایگاه خود در محیط اطراف » و « تشخیص مسیر صحیح حرکت » حتماً به وجود « نور » احتیاج خواهیم داشت. ولو اینکه آن نور ، نور ضعیف و کمی باشد.
این نور ، برای راه رفتن در خانه لازم بود. ما برای حرکتهای مهمتر ، برای اینکه در زندگی در مسیر صحیح حرکت کنیم و دچار آسیب نشویم ، هم به « نور » نیاز داریم.
آن نوری که می تواند ما را از سرگشتگی های میدانهای گوناگون زندگی نجات دهد و مسیر درست عبور را به ما نشان دهد ، « علم » است.حتی مقدار کمی علم هم می تواند تا حد زیادی این اثر را داشته باشد.
برای این مقصود ، ما نیازمند کسب معرفت در خصوص « شناخت انسان » و « جایگاه او در جهان اطرافش » هستیم. بدون برخورداری از حداقل ضروری این شناختها ، ما نمی توانیم فضای اطرافمان را درست ببینیم و مسیر صحیح عبور را پیدا کنیم. بلکه ناچاراً به گمانه های ذهنی غیر دقیق و بعضاً نادرست خود تکیه می کنیم که نتیجه آن هم برخورد با دیگران و ایجاد انواع ناراحتی ها و اختلافات و کدورتها و نگرانی هاست.
می بینید که داشتن علم و معرفت، چقدر از مشکلات مردم را می تواند برطرف کند؟ واقعاً بیش از حدی که آنها فکر می کنند پول می تواند مشکلاتشان را حل کند.
به مردم جامعه ما نگاه کنید.چقدر از آنها دنبال کسب این شناختها و روشن ساختن فضای زندگی خود هستند؟
حالا اگر از شما درباره داستان « مردمی که در سرزمین تاریکی ها زندگی می کنند » بپرسند ، حتماً می توانید آن را تعریف کنید!
اگر می خواهیم از بدی ها و زشتی ها و رذیلت ها به دور بمانیم ، باید نماز بخوانیم.
همانگونه که خداوند در قرآن کریم می فرماید:ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر.یعنی: نماز ، شخص را از بدی ها و زشتی ها باز می دارد.
و همانگونه که خودمان نیز در 2 آیه آخر سوره حمد می خوانیم:اهدنا الصراط المستقیم. صراط الذین انعمت علیهم ، غیر المغضوب علیهم و لا الضالین.یعنی: ما را به راه خوبی ها و درستی ها ( راه راست ) راهنمایی کن و از کجراهه های بدی ها و زشتی ها ( راه گمراهان و افرادی که مورد غضب خدا واقع شده اند )دور گردان.
پس چرا بسیاری از ما نماز میخوانیم ولی همچنان برخی از زشتی ها و بدی های کوچک و بزرگ در ما وجود دارد؟
چون گرچه ما نماز می خوانیم ، اما نماز را درست نمی خوانیم.
دندانپزشکان به ما توصیه می کنند که برای در دور ماندن دندانهایمان از بیماریها و ناراحتی های مختلف و حفظ سلامتی و شادابی آنها، سه بار در روز ( بعد از هر وعده غذا ) مسواک بزنیم ؛ اما آنها همیشه نیز بر « طرز صحیح » مسواک زدن تأکید می کنند و آن را آموزش می دهند. اگر ما به طرز صحیحی مسواک نزنیم، گر چه وضعیت ایده آلی نداریم و باز هم ممکن است به برخی بیماریهای دهان و دندان و لثه مبتلا شویم ، اما بازهم وضعیت ما از کسی که اصلاً مسواک نمی زند ، بهتر است.
پس برای دور ماندن از زشتی ها و بدی ها، باید در ارتقاء کیفیت نماز خواندنمان ، بکوشیم.
زندگی ما ، تنها محدود به خودمان نیست. بلکه زندگی فرزندان و نسل آینده ما هم جزئی از زندگی ماست. پس بهتر بگویم:
برای دور شدن بدی ها و زشتی ها از زندگی خودمان و فرزندانمان و نسل آینده مان ، باید در هر چه بهتر کردن کیفیت نمازهایمان تلاش کنیم.
در بیمارستان ما ، یک کنفرانسی درباره دیابت برگزار شد که تنی چند از پزشکان متخصص ، مطالبی ارائه دادند.
فایلهای POWER POINT مطالب ارائه شده از یکی از آنها ( که پزشک معالج خودم هستند ) را دریافت کرده ، آپلود کردم که لینک آن در زیر درج می شود.
http://dl5u.savefile.com/ff52f82fdf1a808ab150aeb85fc39344/diabets.ppt
انشاء الله فایل دوم را هم در فرصت بعدی آپلود می کنم.
بنا به نوع شغلم ، با بچه های کوچولو از نوزاد چند روزه گرفته تا طفل 3-2 ساله و بالاتر ارتباط دارم. آنها به کاری که من با آنها دارم واکنشهای کاملاً متفاوتی می دهند. از همان اول من با خودم فکر می کردم که این کوچولوها آنقدر سنشان کم است که فرصت نداشته اند نوع رفتارهای خودشان را از محیط اطراف و به طور اکتسابی یاد بگیرند. اگر هم نتوانیم در مورد کودکان 3-2 ساله این را بگوئیم ، در مورد نوزادان چند روزه تا چند ماهه تا حد زیادی می توانیم این را بگوئیم. لذا آن چیزی که تا حد خیلی زیادی نوع رفتار و واکنش این کوچولوها را تعیین می کند ، صفاتی است که از والدین آنها به آنها به ارث رسیده است.
از وقتی خداوند به من نیز اولاد عنایت فرمود ، در همان سن 3-2 سالگی چیزهایی را در رفتار او می دیدم که خودم هم همان صفات و رفتارها را قبلاً داشتم. اما دو نکته در اینجا جلب توجه می کرد:
1- فرزند من ، صفتی را که خود من قبلاً نیز داشتم ، با شدت بیشتری نشان می داد.
2- فرزند من ، صفتی را که خود من قبلاً نیز داشتم ، در سن خیلی کمتر از سنی که من آن رفتار را بروز می دادم ، بروز می داد.
روی این مسائل فکر می کردم. دیدم هر کودکی ، « گنجینه » ای از رفتارها و صفات والدین را با خود دارد که نوع رفتارش تا حد زیادی وابسته به محتویات این گنجینه است. گنجینه ای که قبل از اینکه از ما به فرزندمان برسد ، از پدران و مادرانمان به ما رسیده بود و ما اکنون آن را به فرزندان خود می سپاریم. شکی نیست که این گنجینه هم دارای عاملهای مثبت ( رفتارهایی با ارزش مثبت ) و هم دارای عاملهای منفی ( رفتارهایی با ارزش منفی ) است. مانند: نحوه برخورد و رفتار ما با والدینمان و ... . این گنجینه در گذر زمان از نسلی به نسل بعد منتقل می شود.
چیزهایی که در این گنجینه قرار دارد ، رفتارهایی از ما و پدران ماست که از سوی ما « زیاد تکرار » شده اند. به عبارت دیگر: هر کاری و رفتاری و فکر و حالتی که در شما زیاد تکرار شود ، در وجود شما نهادینه می شود و به زبان پروتئین ( ژن ) ترجمه می شود و به نسل بعد از شما داده می شود و این یکی از بزرگترین معجزات طبیعت است.
پس اگر می خواهید به نسل بعد از خود خدمت مهمی کنید ، از همین الان مواظب همه اعمال و رفتار و حتی افکار و حالتهای خودتان ( حتی مخفی ترین و گذراترین آنها ) باشید.
کارشناسان بهداشت روانی ، برای داشتن سلامت روان ، اصول زیر راتوصیه می کنند:
1- خودشناسی: سعی کنید استعدادها و نقاط قوت و ضعف خود را بشناسید.
2- مراقبت: استعدادها و نقاط قوت خود را توسعه دهید. در مقابل رفتارها و خواسته های نامطلوب ، خود را کنترل کنید.
3- روابط اجتماعی سالم: به شخصیت دیگران احترام بگذارید و در عین حال ، آنچه را صحیح نمی دانید ، نپذیرید و استقلال رأی داشته باشید.
4- تنوع در فعالیت: ضمن اینکه یک فعالیت اصلی دارید ، سایر جنبه های شخصیت خود را با فعالیتهای دیگر پرورش دهید.
5- تغییر نگرش: اگر با مراجعه به ذهن خود ، افکار مثبت را جانشین افکار منفی کنید ، تنفر و بدبینی شما کمتر می شود و احساس بهتری پیدا می کنید.
6- توجه به به توانایی ها و رشد آن: در هر شرایطی از ضعف و نقص که باشید دارای نقاط قوتی هستید که می توانید با شناخت و پرورش آنها به پیشرفت و موفقیت دست یابید.
7- تشویق نمودن خود: به صفات و عملکردها و تلاشهای مثبت خود توجه داشته باشید و به خاطر آنها به خودتان احسنت بگوئید.
8- داشتن هدف: برای خودتان اهداف کوتاه مدت و بلند مدت تعیین کنید و برای رسیدن به آنها تلاش کنید.
9- مأیوس نشدن: با چند بار شکست مأیوس نشوید. در اغلب موارد راهی برای حل مشکل وجود دارد که لازم است آن را بیابید. در بعضی از موارد لازم است هدف را تغییر دهید
.10- ورزش مایه شادابی: به طور مستمر و متعادل ورزش کنید که مایه شادابی و سلامتی جسم و روان است.
انسان نباید خودش را از دیگران بهتر بداند. این فکر از نظر علم اخلاق ، فکر پسندیده ای نیست. اما در مواقعی که یک فرد اهل نماز جمعه و نماز جماعت و هیئت و مجالس مذهبی و ... ، یک فرد خیابانی آستین کوتاه و یقه باز را می بیند که فرضاً زنجیری هم در دست دارد و مشغول چرخاندن آن است ، چه؟
آیا این منطقی نیست که فرد اول ، خودش را بهتر از فرد دوم بداند؟
آیا اگر خودش را بهتر از فرد دوم نداند ، فکر خلاف واقعیت کرده است؟
اینکه ما به مسجد و هیئت برو بیا داریم و نماز جمعه مان ترک نمی شود و... اینها امور خوب آشکار و قابل مشاهده ای هستند لذا جزو دسته خوبی های آشکار یا ظاهری قرار می گیرند. اما برخی خوبی ها مثل خیر اندیشی برای دیگران ، حسد نداشتن ، تواضع ، انصاف داشتن ، امانتداری ، دیگران را در مال خود شریک دانستن ، و ... چون جایگاهشان در درون فرد است ، امور آشکار و قابل مشاهده ای نیستند. اتفاقاً معمولاً این خوبی های درونی و پنهان ، ارزش و اهمیت بیشتری دارند تا خوبی های ظاهر و آشکار.
در مثال فوق ، تنها چیزی می توانیم بگوئیم ، این است که فرد اول خوبی های ظاهری بیشتری نسبت به فرد دوم دارد. اما ما به درون افراد دسترسی نداریم و نمی دانیم که آیا خوبی های درونی فرد اول هم بیشتر از خوبی های درونی فرد دوم است یا نه؟
چه بسا فرد اول بدی های درونی بیشتری نسبت به فرد دوم داشته باشد ، به طوری که در نهایت ، امتیاز نهایی ( مجموع خوبی ها منهای مجموع بدی ها ) فرد دوم بیشتر از امتیاز نهایی فرد اول باشد.
لذا به صرف برخورداری از خوبی های ظاهری بیشتر نسبت به فردی ، نمی توانیم حکم کنیم که « ما از او بهتر هستیم ».
( توجه شود که « فرد دوم » در مثال فوق ، کسی است که فقط ظاهر او مودب به آداب اسلامی نیست. نه کسی که « تجاهر به فسق » داشته باشد که در این صورت حکم آن معلوم است ).
در یکی از تفاسیر ، ذیل آیه شریفه
و لو لا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض و لکن الله ذو فضل علی العالمین.
( بقره – 251 )
آمده است:
جمیل ابن درّاج از حضرت امام صادق علیه السلام نقل می کند که حضرت فرمودند:
خداوند به برکت کسانی که نماز می خوانند از شیعیان ما ، بلا را از کسانی که نماز نمی خوانند از شیعیان ما ، رفع و دور می کند ؛ و اگر همه نماز را ترک کنند در آن وقت بلا و عذاب بر همه نازل خواهد شد.
خداوند به برکت آن دسته از شیعیان که زکات می دهند ، بلا را از آن دسته ( از شیعیان ) که زکات نمی دهند دفع می کند و اگر همه زکات ندهند ، بلا بر همه نازل خواهد شد.
خداوند به برکت کسانیکه حج می روند از شیعیان ما ، بلا را از کسانیکه حج نمی روند ( از شیعیان ) دور می کند و اگر همه به حج نروند آنگاه عذاب بر همه نازل می گردد.
1- چه خدای خوبی داریم!!!!!!!
2- فضل و رحمت و مهربانی خدا تا چه حد زیاد است! که به خاطر عمل به تکلیف کردن بعضی افراد ، عذاب را از آنهایی که عمل به تکلیف نمی کنند دور می کند!
3- « شیعه » در هر حال « شیعه » است ولو به برخی از تکالیف هم عمل نکند.
تبصره خیلی خیلی مهم:
نباید این گونه امیدواری ها ، باعث سهل انگاری و قصور شیعیان گردد چون ظاهراً مراد از « بلا » و « عذاب » ، بلا و عذاب دنیوی است نه اخروی. یعنی حساب و کتاب آخرت سر جای خودش است. گر چه قید ظاهری در آیه وجود ندارد که مراد از بلا و عذاب را فقط به بلا و عذاب دنیوی محدود گرداند و از قدیم هم گفته اند: سالی که نکوست از بهارش پیداست!
ضمناً احادیث خیلی زیادی هم وجود دارند که شیعه بودن را منوط به پیروی از اهل بیت علیهم السلام در عمل دانسته است.
4- این مسأله ، مصداقی از سبقت گرفتن رحمت خدا بر غضب اوست.
5- معلوم می شود یکی از علتهای اینکه بعضی افراد که واجبات دینی را رعایت نمی کنند و به هیچ بلا و عذابی هم دچار نمی شوند چیست.
اهمیت برنامه ریزی بر کسی پوشیده نیست. انسانی که می خواهد در مسیر رشد قرار بگیرد و پیشرفت کند ، باید ابتدا برای خود هدف تعیین کند و سپس برای رسیدن به آن هدف ، برنامه ریزی نماید.
برنامه ریزی یعنی ریز کردن هدف تعیین شده به اهداف کوچکتر و ارائه راهکار مناسب برای رسیدن به هر یک از آن هدفها.
چکیده تجاربی را که تا کنون خودم در این زمینه داشته ام ، برای خوانندگان محترم می آورم:
1- اهداف زیادی برای خود تعیین نکنید. چون باعث شلوغی طرح و سر در گمی شما می شود.تمام سعی خود را به کار ببرید که برنامه ریزی شما در نهایت سادگی و سهولت ممکن باشد. مثلاً من در سال جدید ، فقط شش هدف برای خودم تعیین کرده ام که سه تای آن عمده و سه تای دیگر ، جانبی هستند.
2- اهداف باید واقعی باشند و توانایی و قابلیت رسیدن به آنها در ما ، به طور عینی وجود داشته باشد. مثلاً من هیچگاه این را هدف خودم قرار نمی دهم که رئیس جمهور آمریکا بشوم!
3- در مرحله برنامه ریزی هم باید توجه کرد که برنامه ریخته شده ، حداقل تعهد و محدودیت ممکن را برای شما ایجاد کند. یعنی آزادی و اختیارات شما تا جائیکه امکانپذیر است حفظ شود. به عبارت دیگر ، برنامه شما حداکثر انعطاف پذیری ممکن را دارا باشد. اگر برنامه شما ، شما را خیلی محدود کند معمولاً اجرای آن دوام زیادی نمی آورد.
اگر برنامه خود را اینگونه تنظیم کنید که:
« روز پنج شنبه مورخ 1/1/87 ، از ساعت 10 الی 12 صبح ، فصل سوم و چهارم درس فیزیک را بخوانم ».
این برنامه غیر قابل انعطاف است. چون زمان و شکل عمل خیلی دقیق مشخص شده است. لذا من این نوع برنامه ریزی را « برنامه ریزی جامد » می نامم. چون جامدات وزن و حجم و شکل و ابعاد ثابت و غیر قابل تغییر دارند.
اشکال برنامه ریزی های جامد این است که آینده محیط بیرونی و درونی ما تحت کنترل و پیش بینی ما نیست و ممکن است در زمان تعیین شده در آنها ، کار غیر منتظره ای برای ما پیش بیاید ، یا اینکه در آن زمان وضعیت روحی و ذهنی ما مناسب انجام کار مورد نظر برنامه نباشد و لذا شرایط مناسب لازم برای انجام کار مورد نظر ، فراهم نباشد و این باعث فشار فیزیکی یا ذهنی بر شخص و نتیجتاً بروز مشکلاتی می شود.
همین برنامه ، می تواند به صورت زیر تنظیم شود:
« روز پنج شنبه مورخ 1/1/87 دو ساعت درس بخوانم ».
در برنامه اخیر ، هیچ نقطه شروع و پایانی برای کار مورد نظر تعیین نشده است و در این خصوص به شما آزادی داده شده است. لذا شما می توانید در هر بازه زمانی ، این دو ساعت را اجرا کنید یا حتی آن را به دو تا یک ساعت ، یا چهارتا نیم ساعت مجزا تقسیم کنید و هر قطعه را جدا از دیگری اجرا کنید.
در برنامه فوق ، حتی در مورد نوع درس هم به شما آزادی داده شده است و شما آزاد هستید که فیزیک ، شیمی ، ریاضی ، ادبیات یا هر درس دیگری را که ذهن شما برای آن آمادگی بیشتری دارد ، بخوانید.
من این نوع برنامه ریزی را « برنامه ریزی مایع » می نامم. چون حجم و وزن مایعات ثابت است ولی شکل و ابعاد آنها متغییر است و همواره به شکل هر ظرفی که در آن قرار گرفته اند ، در می آیند. فایده برنامه ریزی های مایع این است که در حالیکه « ارزش و مقدار کار » تعیین شده در آنها ثابت است ، در عین حال همواره به شکل ظرف زمانی و ظرف ذهنی ما در می آیند و با آنها جور می شوند و لذا هیچگاه اجرای آنها با مشکل و فشار روبرو نمی شود.
شما در معرض خطر هستید اگر:
1- تحرک و فعالیت بدنی شما در طول روز کم باشد ؛
2- زیاد غذا بخورید ( خصوصاً مواد نشاسته دار مثل نان و برنج ) و وزن شما بیشتر از حد استاندارد باشد ؛
3- استرس روحی تقریباً سنگین بر شما وارد شود.
سه عامل فوق ، به مرور زمان شما را در معرض خطر مرض قند ( بیماری دیابت ) قرار خواهد داد. خصوصاً اگر در خویشاوندان درجه یک و دو شما نیز بیمار دیابتی وجود داشته باشد.
برای حذف احتمال ابتلاء به دیابت ، در یک کلام باید « سبک زندگی » فرد تغییر یابد. یعنی:
1- روزانه به حد مناسب تحرک داشته باشد ( حداقل یک ساعت پیاده روی در روز ) ؛
2- پرخوری را از خود دور کند و به وزن مناسب برسد و آن را حفظ کند ( این کار ، نیاز به مراجعه به کارشناس تغذیه و پیروی از رژیم غذایی او دارد ) ؛
3- در مواجهه با مشکلات که در مقاطع گوناگون زندگی برای هر فردی پیش می آید ، با توکل به خداوند و سپردن امور به ذات اقدس احدیت ، استرس ها را از خود دور کند.
بیماری دیابت دارای اثرات سویی بر اکثر دستگاههای بدن مانند بینایی – اعصاب – کلیه ها – پاها و ... است. معمولاً این اثرات تحت دو شرط تحقق می بابند:
1- فرد بیماری خود را کنترل نکند ؛ ( با توجه به اینکه از هر دو فرد دیابتی ، یک نفر از بیماری خود اطلاع ندارد ؛ غالباً بیماری کنترل نشده باقی می ماند ) ؛
2- مدت زمان طولانی ابتلاء به بیماری ( ده سال به بالا ) ؛
البته امکان بروز برخی علائم فوق به صورت موقت ( برگشت پذیر ) در ایام اولیه ابتلاء ممکن است وجود داشته باشد.
اگر دو مشخصه زیر در شما بود ، فوراً با مراجعه به پزشک ، خود را از نظر امکان ابتلاء به این بیماری ، کنترل نمائید:
1- تکرر ادرار ( زود به زود به دستشویی رفتن ) ؛
2- عطش زیاد ( زود به زود تشنه شدن و آب خوردن ).
دیابت معمولاً تا پایان عمر همراه فرد است. اما امروزه می توان آن را کنترل نمود و افراد دیابتی می توانند از یک زندگی کاملاً معمولی برخوردار باشند.
کنترل بیماری دیابت با تعامل بین سه عامل زیر امکان پذیر است:
رژیم غذایی – دارو درمانی – تحرک بدنی.